احساسی جدید

با کسی باش که تو را بخواهد
نه کسی که تو را “هم” بخواهد . . .
ﺭﻓﺘﯽ ﺑـﻪ ﻧﺪﺍﺷــﺘــﻪ ﻫﺎﺕ ﺑِﺮﺳﯽ
ﻧﺮﺳﯿﺪﯼ
ﻭﻟﯽ ﺭﻓﺘﻨﺖ ﻣﻨﻮ ﺑـﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾــﻨﺎ ﺭﺳﻮﻧﺪ
ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺵ ﯾﻪ ﺟـﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﺑـﯽ ﻣﺼﺮف
دلم شکسته است و هرچه می گردم تکه هایش جور نمی شود
مگر می شود به یک عاشق وصله های ناجور چسباند
تلاش برای زنده کردن یک رابطه از دست رفته
مثل اینه که بخوای یه چای سرد شده رو با ریختن آب جوش گرم کنی
نه رنگش مثل اول میشه نه طعمش
دنیا ارزانی آدمهایش
فقط من باشم و تو ، دو فنجان چای به ضمیمه لبخندت
عجیب نیست که پلنگ جفت آهوست
گیلاس مست می کند و برف داغ است
در کشور آغوش تو حتی عجیب نیست که روز و شب بهم برسند
و صبح تا ابد پشت در یک اتاق منتظر بماند
من اگر بمیرم او شاید گریه کند
اما او اگر گریه کند من قطعا میمیرم
ﺣﺴﻮﺩﻡ
ﺣﺘﯽ ﺁﺭﺯﻭِ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻢ
ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻟﺨﻮﺭ ﻧﺒﺎش
ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻭقتها ﺧﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ “ﺗﻮ” ﺩﺭ ﻣﻦ ﻫﺴﺖ
حسادت یا خساست ؟
اسمش را هرچه میخواهی بگذار
من میخواهم تو فقط عزیز دل من باشی
من در دوردست ترین جای جهان ایستاده ام
کنار تو









سلام خدمت بازدید کننده گان گرامی