دلم برات خیلی تنگ میشه...
دلم برایت خیلی تنگ میشه... دلم برات تنگ شده...اما من... میتونم این دوری رو تحمل کنم... به فاصله ها فکر نمیکنم... میدونی چرا؟؟
آخه جای نگاهت رو نگاهم مونده... هنوز عطر دستات رو از دستام میتونم استشمام کنم...
رد احساست رو دلم جا مونده...میتونم تپش های قلبت رو بشناسم... چشمای بی قرارت هنوز دارن با هام حرف میزنن.حالا چطور بگم تنهایم؟؟
چطور بگم تو نیستی،.. چطور بگم با من نیستی..، آره خودت میدونی که همیشه با منی..،
بفیه در ادامه مطلب
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۸:۲۵ ق.ظ توسط دلـدارتــو
|
سلام خدمت بازدید کننده گان گرامی